السَّلام ای جان طاها یا مُعِزَّ المومنین

السَّلام ای جان طاها یا مُعِزَّ المومنین

[ حسین طاهری ]
السَّلام ای جان طاها، یا مُعِزَّ المومنین 
اوّلین دلبند زهرا، یا مُعِزَّ المومنین
ای سکوتت عین غوغا، یا مُعِزَّ المومنین 
ای سپهسالار مولا، یا مُعِزَّ المومنین

اوّلین شاگرد و شاگرد اوّل حیدر حسن
شیر بی‌تکرار زهرا، یک‌تنه لشکر حسن

کِی ببیند این جهان مانند سردار جمل
سرور آزادگان در بند سردار جمل
ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل
وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل

عرصه را از خون بدخواهان لبالب می‌کند
روز اُمُّ‌الناکثین‌ها را حسن شب می‌کند

پرچمش ساییده سر بر آسمان‌ها مجتبی 
هست در فردوس آقای جوان‌ها مجتبی
بر غریب و آشنا داده‌ست نان‌ها مجتبی
مهربانی کرده با نامهربان‌ها مجتبی

سیّد ما با جُزامی هم رفاقت می‌کند
چون خدایش بر همه عالم محبّت می‌کند

مجتبایی‌ها بجز خوبان دوران نیستند
مجتبایی‌ها که از چیزی هراسان نیستند
دل‌پریشان‌های این آقا پریشان نیستند
گریه‌کن‌هایش قیامت دیده‌گریان نیستند

اجرتان ای سینه‌زن‌های حسن جان با حسین
می‌دهد محشر جواب این حسن‌ها را حسین

نظرات