آقای اشک، بیکَس و تنها چه میکنی شبها کنار تربتِ زهرا چه میکنی گفتند از کدام غمِ آقا به صبح و شام این چشم را شبیه به دریاچه میکنی گفتی که از مصیبتِ ناموسِ کربلا گفتیم وای که با ما چه میکنی دنبال نیزه عمهی سادات ناله زد کنج تنور یا به کلیسا چه میکنی ای جانِ من به نیزهی اَعدا چه میکنی آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی دیشب به یادِ رویِ تو بودم ندا رسید او پیش مادر است ، تو تنها چه میکنی ****** یابن الشبیب عمه ما راه دور رفت میخواست قتلگاه بماند به زور رفت یابن الشبیب آتش قلبم جوانه زد نامحرمی به عمه ما تازیانه زد حسین جان حسین جان....... تاحالا از این خانواده زنی رو نبردن اسارت..... کار ازکار گذشت، زینب از کوچه وبازار گذشت...