یه شیوهی جنگیدن جدید و عرضه کرده (میدونو قبضه کرده)۲ آبروی اَزرقِ شام و بچّههاش و برده، (نون حسین و خورده)۲ (به قلب خطر میزند با جگر)۲ پدر آمده، در نقابِ پسر (پسر کو ندارد نشان از پدر)۲ توی دستاته قضا و قدر قاسم زمین لرزهاس یا زدی تشر قاسم؟ فراخوان داده، همه بیان میدون ببین شیر جمل رو در قاسم یا قاسم، یا قاسم قلب تموم لشکر کوفه در اضطرابه (نخل ابوترابه)۲ هر قدمش توو معرکه عقب نشینی داره (جنَم ازش میباره)۲ (چه قابی نمایان شده در نظر)۲ قمر میروَد، روی دست قمر (پسر کو ندارد نشان از پدر)۲ میجنگه عیناً شبیه اجدادش دوباره حیدر به خیبره عازم توی چشم دشمن میزنه فریاد اَنا القاسم مِن نسل بنی هاشم