نیا به کوفه فقط همینه خواهشم میگم با این اشکِ چشَم نذار که شرمندت بشم نیا به کوفه زینبو آواره نکن ربابو بیچاره نکن گریونِ گهواره نکن غریبم و همش می گم با اضطراب، کوفه نیا بخاطر من نه بخاطر رباب، کوفه نیا به طفل شیر خوارت اینا نمیدن آب، کوفه نیا حسینِ من حسینِ من حسینِ من کوفه نیا... ***** (اسیرِ گریهام میگم با قلب بیقرار اگه میای به این تبار رُقَیَّتو دیگه نیار) 2 فکر رقیههم بَده که بیبابا بشه با لگد از خواب پا بشه تو ازدهام تنها بشه بَده یه دختر بچه رو از مو بگیرند بکشن یه عده نا محرم باهاش تا کوفه هم مسیر بشن عمهش ببینه که فکر غارت معجرشَن حسینِ من حسینِ من حسینِ من کوفه نیا... ***** پر از عذابم سرگردونم تو کوچهها من که بهت گفتم بیا پشیمونم، میگم نیا تشنهی آبم هی زیر لب میگم حسین پر از غمه دلم حسین باز میگیره دلم حسین خدا نیاره که اینا تو رو غریب گیر بیارن برای بستن دست رقیه زنجیر بیارن سَنان و حرمله میترسم نیزه و تیر بیارن