نور تو بر زمین اصابت کرد

نور تو بر زمین اصابت کرد

[ حاج منصور ارضی ]
نور تو بر زمین اصابت کرد
عرش را غرق بهت و حیرت کرد

باد با شاخه‌های سبز امید
کوچه‌ی شهر را نظافت کرد

بین احساس و عقل دعوا بود
این دو را دل به صلح دعوت کرد

صفحه‌ی حُسن تو ورق می‌خورد
دفترت عشق را روایت کرد

ابر دنبال تو به راه افتاد
آسمان در پی تو حرکت کرد

هر کجا حرف از بزرگی شد
باید از شوکت تو صحبت کرد

لایق جلوه‌ات نبوده کسی
حد آن را خدا رعایت کرد

ماه بانوی ملک ایرانی
مهر تو در دلم حکومت کرد

قم اگر عشق آل احمد شد
خاک آن را دم تو تربت کرد

فاطمه بودنت مسجل شد
نامت این حکم را کفایت کرد

وصف معصومه شرح عصمت توست
پاک شد هر که با تو بیعت کرد

یا رضا یا رضای هر شبه‌ات
شیعه را غرق در رضایت کرد

با همان چادری که بر سر توست
می‌شود خلق را شفاعت کرد

قسم آخر دعای منی فاطمه
اشفعی لنای منی فاطمه

ای کریمه، کرامتت علنی‌ست
همه جا از عنایتت سخنی‌ست

هرکه یک بار خورده نان تو را
گفته که سفره‌داریت حسنی‌ست

هیئتت آفتاب ظلمت ماست
کار آئینه‌ی تو شب شکنی‌ست

عصر شعری که در حریم تو بود
خوش‌ترین ساعت هر انجمنی‌ست

من به همسایگیت مفتخرم
همه‌ی ذوق من به هموطنی‌ست

نسل در نسل در جوار توییم
عجمی‌زاده‌ی دیار توایم

مثل جدم غلام خواهم شد
صاحب احترام خواهم شد

پادشاهی‌ست مزد نوکری‌ات
با تو عالی مقام خواهم شد

قطره قطره به پات خواهم ریخت
رفته رفته تمام خواهم شد

کوه خضر تو کوه طور من است
با خدا هم‌کلام خواهم شد

طعمه‌هایم اگر که گندم توست
عاشق هر چه دام خواهم شد

آهوی طوس یا کبوتر قم
تو بگو هر کدام خواهم شد

دم باب الجواد می‌افتم
فرش راه امام خواهم شد

با تو آن حاجت روا هستیم
زائر مشهد‌الرضا هستیم

فصل دلتنگی‌ات زمستانی‌ست
چشم‌هایت همیشه بارانی‌ست

آسمانت اسیر شب شده است
گرچه دور و برت چراغانیست

آنقدر قلب تو پر از غم شد
قدر یک آه در دلت جا نیست

بی‌خبر بودن از پدر سخت است
نامه‌ات دلخوشی زندانی‌ست

حسرتت دیدن برادر بود

نظرات