(بر بارهی باران نفس صبح سوارست)2 صد صاعقه گل در رگ هر ابر بهارست پر دامنه از سبزه شده هر سر صحرا بر دامن گل تکیه زده دختر صحرا جشن گل و دختر به بهارست مصادف دختر که ندارد به جز از گل مترادف دختر گل صد برگ گلستان وجودست دختر اثر آینهی غیب و شهودست دختر که چو گل خوش نفس و پاکسرشتست خوشبو شده از رایحهی باغ بهشتست دختر که به حسن ازلی از حسناتست شایستهی تکریم و دعا و صلواتست دختر که به جان، جلوهی اسماء جمالست مضمون غزل مثل شب چشم غزالست دختر ز شرف رنگ به بال و پر خود زد چون بوسه به دست پدر و مادر خود زد دختر که پر از نور کند بزم سحر را از عِطر خدا پر کند آغوش پدر را دختر که صمیمانهترین گفت و شنودست پر نغمه، خوشآهنگ چو ابیات سرودست دختر چه نجیبانه به سر مقنعه بستهست (رحمت به سلیمانی و آن حرف ثوابش)2 آن دختر اگر کم بود امروز حجابش او دختر ما، دختر ایران، وطن ماست او هم به خدا پارهای از جان و تن ماست باشد که نگاهش بکند حضرت زهرا (تا دختر امروز شود مادر فردا)2 پر نغمه، خوشآهنگ چو ابیات سرودست دختر که صمیمانهترین گفت و شنودست با چادر گلدار به سجاده نشستهست دختر چه نجیبانه به سر مقنعه بستهست دختر همه جان، جلوهی اللهِ جمیلست بیت الغزل شعر خداوند جلیلست دختر چو عزیزست که چون حضرت مریم از مائدهی عرش کند سفره فراهم دختر چه عزیزست، گواهی دهد آخر آیات پر از جاذبهی سورهی کوثر (تاریخ پر از قصهی زنهای رشیدهست)2 چون فاطمه اما نه شنیدهست و نه دیدهست دختر که پیمبر همه مشتاق سلامش زد بوسه به دستش پی تعظیم مقامش (هرکس پی حق حالت فریاد گرفتهست)2 از دختر زهرا و علی یاد گرفتهست عالم به شگفتست چنین خلق نکو را زینب شدن و زینت اَب بودن او را دختر همه آرام و وقارست، سکینهست با قافله از کرب و بلا تا به مدینهست دختر چه عظیمست در این صحنه جهادش آن دخترِ در شام شهیدهست، نمادش دختر چه قلم داشت که در عمر سه ساله از ناله نوشتهست چهل صفحه رساله دختر چه بلندست مقامات حضورش این دختر موسیست، جهان وادی طورش شاعر شده این خان که منظومه بگوید از دختری حضرت معصومه بگوید یک دختر و این سیر سماوات؟ عجیبست یک دختر و این قدر و کمالات؟ عجیبست دختر همه لطفست، همه خیرِ کثیرست دختر به شب عرش خدا ماه منیرست