السلام ای شفیع روز جزا السلام ای امام هر دو سرا السلام ای پناه آهوها ای امام و امامزاده، رضا باز پهن است سفرهی خیرات به رضا و به رأفتش صلوات پدر و مادرم فدای سرت پسرم دخترم فدای سرت اصلا اقا، سرم فدای سرت همهی کشورم، فدای سرت جان ناقابلم به قربانت جان به قربان لطف و احسانت گره کور خورده در کارم من همان زائر گرفتارم که به تو بیشتر بدهکارم جان معصومه دوستت دارم سایهات مستدام بر سر من ای امام رئوف کشور من بارگاهت، پناه ایران است قبلهی هر دل مسلمان است پایتخت شما خراسان است حرمت مکهی فقیران است اغنیا کعبهی خدا دارند فقرا مشهد الرضا دارند آهوان صید دام چشمانت ماه و خورشید، تحت فرمانت صد سلیمان، غلام و دربانت چلچراغی است هر شبستانت تو که ایوان حیدری داری چقدر حوض کوثری داری ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد نفخ صور است نفخ نقاره تا که بالا گرفت فواره یادم آمد رباب بیچاره تشنهلب بود پای گهواره نغمهای که عجیب دلگیر است لای لای رباب بی شیر است به هیاهو و هلهله لعنت به جدایی و فاصله، لعنت به دل سنگ حرمله لعنت به طناب و به سلسله لعنت سر نوزاد را به نیزه زدند چقدر درد بی دوا مانده روضهخای نگفته، جا مانده بدنش پشت خیمهها مانده پلک طفلی هنوز وا مانده سر او رفت بین هفده سر یک شبه مرد شد علی اصغر لالا عزیزم، لالایی لالایی لالایی عزیزم عزیزم آزادگان عالم و مردان روزگار شیران شرزه، جمله به میدان کارزار در مکتب حسین علی، خواندهاند و بس درس شجاعت و شرف و عزت و وقار گردن به بندگیه کسی نمیدهند گر زیر تیغ دشمن و گر بر فراز دار دنیا به دیدهی دلشان، پست و بی وفاست نام نکوی مرد، به از قصر زرنگار در مکتب حسین، صغیر و کبیر نیست گو پیر خردسال و گو طفل شیرخوار درسی که سالخورده، به عمری گرفته است نوزاد طفل خواندنش از بر به این شکار تدریس شیرخوار ز دامان مادر است شیری که شیر خورد، نخورده به روزگار شیر ار به پنجه، میشکند پشت دشمنش این شیرخوار با نگهش، میکند شکار پاسخ به تیر حرمله با یک نگاه داد با آن نگه بود که در آن تیر صدهزار مادرم از مهر علی شیر داد بر دهنم نام نکویش نهاد بهبه از این موهبت مادری حیدریام حیدریام حیدری