عمّه دیگه بی‌حوصلم من

عمّه دیگه بی‌حوصلم من

[ حاج محمود کریمی ]
عمّه دیگه بی‌حوصلم من
بابام خیلی دیر كرده

كاری براش پیش اومده یا 
موهاش به نیزه گیر كرده

عمّه خوبه تاریكِ اینجا
مهتاب امشب نیست عمّه

بابام من و این‌جور ندیده
موهام مرتب نیست عمّه

عمّه ببین كه جای اون دست
سرخی هنوز رو گونه داره

بابام داره امشب میادش
آی بچه‌ها، كی شونه داره

بابا نیاوردی عمومو 
شکوه به عبّاست کنم من

چشمام نمی‌بینه که باید
با دست احساست کنم من

بابا دروغه هر کی گفته 
ما پیشِ دشمن کم آوردیم

بابا خیالت جمع باشه
هر چی غذا دادن نخوردیم

بابا تو اینجا تا خودِ مرگ
با عمّه‌ها صد بار رفتیم

مجبور بودیم تا رسیدیم
شرمنده‌ام، بازار رفتیم

رو پای زهرا سر گذاشتم
خوابیده بودم، با لگد زد

اصلاً نفهمیدم که چی شد
بابا خلاصه، خیلی بد زد

من گریه می‌کردم ولی اون
هی ریش‌خندم کرد بابا

پیشِ چشای عمّه، اون شب
از مو بلندم ‌کرد بابا

***

نظرات