(عمّه جانم ای عمّه جانم)... (عمّه جانم عمّه جانم عمّه جانم)... ای همهی نور عشق، تاب و تب و شور عشق ای سند عاشقی، صاحب منشورِ عشق با دَم زهراییات جلوهی مولاییات خوب مرا بُردهای در وسط طور عشق (عمّه جانم ای عمّه جانم)... از تب تو آتشم، نعرهی زینب کِشم زینبیام زینبی، کور تواَم کور عشق (عمّه جانم ای عمّه جانم)... آه مگیری نظر یا که دو چشمان تر از منِ آشفته دل، از منِ مخمور عشق سورهی مریم تویی، عشق مجسّم تویی روضهی اعظم تویی، جلوهی مستور عشق آه از آن ساعتی که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه سوار (عمّه جانم ای عمّه جانم)... باز گدای درت، آمده در محضرت آمده تا بنگرد لطف گداپرورت کیستی ای بتشکن، خطبهی ظلمتشکن ای همهی پنجتن جلوهگر از منظرت (عمّه جانم ای عمّه جانم)... زار و پریشانم و پاره گریبانم و بهر تو گریانم و کشتهی چشم ترم ای نفَست کان یاس، هر نفسم التماس سیّدتی الغیاث دست من و چادرت نیّرهی مشرقین، سیّدهی عالمین آه که بعد از حسین پاره شده معجرت آه از آن ساعتی که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه سوار (عمّه جانم عمّه جانم عمّه جانم، ای عمّه جانم)... ای نفَس مرتضی، همنفس مجتبی مَرد بلا، مَرد غم، شیرزن کربلا کفیل سجّاد تو، یکسره فریاد تو جامع اضداد تو، هر نفست جانفزا با مدد از ذات هو، نعره زدی اسکتوا حسین از روی نِی گفته به تو مرحبا (عمّه جانم ای عمّه جانم)... کوه وقار و شرف، دُرّ امیر نجف حرف اسیریِ تو بُرده قرارِ مرا آه از آن ساعتی که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه سوار (عمّه جانم عمّه جانم عمّه جانم، ای عمّه جانم)... گریهی ما حاصل گردش چشمان توست بانی این روضهها مادرِ گریان توست حافظ جانِ ولی، شیرهی جانِ علی شور و جنون بیدلی، پاره گریبانِ تو عالِمهی عاقله، ترک نشد نافله از تو در این قافله، صبر مسلمانِ توست مرحمت بیکران، صاحب کون و مکان حضرت صاحب زمان گفت پریشانِ توست عمّهی صاحب زمان، زمزمهی عاشقان نغمهی سینهزنان نوحهی سوزان توست جان یارالی، جان حسین، جان سنَه قوربان حسین بیسرِ عریان حسین، سیّد العطشان توست آه از آن ساعتی که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه سوار (عمّه جانم عمّه جانم عمّه جانم، ای عمّه جانم)... ای به سرِ روضهها سایهی تو مستدام روضه به پایان رسید حرف ولی ناتمام آه بسوزان مرا با نفس سوخته تا که نماند دلم در رَه دلدار خام اشک شبت یکسره، تاب و تبت یکسره ذکر لبت یکسره حسین علیه السّلام راه حسینِ غریب، تشنهی شیبُ الخضیب کشتهی خدّالتّریب از تو گرفته قوام چشم تو دیده به شام در وسط ازدحام آتش و سنگ بلا میرسد از پشت بام آه از آن ساعتی که با دل داغدار خستهی خسته شدی بر سر ناقه سوار (عمّه جانم عمّه جانم عمّه جانم، ای عمّه جانم)...