سلام بابای خوب و مهربونم

سلام بابای خوب و مهربونم

[ امین قدیم ]
(سلام بابایِ خوب و مهربونم)۲
دیر اومدی چرا عزیزِ جونم؟!
از این تنور به اون تنور کافیه
امشبو می‌خوام بغلت بمونم 

از چی بگم برات، دردت به جونم
بدجوری ناراحتمو خزونم 
(میشه بگی کمتر بهم بخندن
خنده نداره لکنتِ زبونم)۲ 

(هفت ساله‌ها دندونشون می‌افته)۲
من که فقط سه سالمه باباجون 
هر دو قدم با سر زمین می‌افتم 
از بس که سنگینه بابا، دستاشون 

((بابا، مویِ سرم سوخت)۲
چشمِ ترم سوخت 
بال و پرم سوخت)۲ 

بابا عزیزِدلم، عزیزِدلم، عزیزِدلم ...
 
*****

شبا یه گوشه رویِ خاک می‌شینم 
خاطره‌هاتو می‌گیرم به سینه‌ام
قول بده که نترسی باباجونم 
چند وقته تو سرفه‌ام، خون می‌بینم 

گمون کنم مریض شدم، بابا 
آخه داره هی ناخنام می‌افتن
خیر نبینن زجر و سنان تو صحرا 
از مادرت فاطمه بد می‌گفتن

بابا، در اومد اشکم 
وقتی که می‌زد لگد به سینه‌ام 

بابا، عزیزِدلم، عزیزِدلم، عزیزِدلم ...

نظرات