توکه نقاب میبندی

توکه نقاب میبندی

[ ایمان کیوانی ]
تو که نقاب می‌بندی، دو صد حکایت دارد 
فقط همان چشمانت نماز وحشت دارد 
دشمن جلو آمد و نگاهش کردی 
یک پلک زدی خلع سلاحش کردی 
او که یل شامی عرب بود چه شد
این گونه حقیر و رو سیاهش کردی 
یا اباالفضل، یا اباالفضل  
*****
جانم به تو ای سقا، بی تیغ و سپر 
حتی با لشکری از اعداء می‌جنگی
فتنه همه از شامه، لعنت به امان نامه 
بستی به سر عمامه می‌جنگی 
یا اباالفضل، یا اباالفضل 
*****
زمانه بر تزویر و تو از خطر می‌گفتی 
به روی بام کعبه أنا القمر می‌گفتی 
گفتی که فلک دور حرم می‌گردد
دور سر اصحاب کرم می‌گردد
این خانه که مشغول طوافش هستید 
گرد پدر و برادرم می‌گردد
*****
شمشیر نگات رعدو، خوندی تو رجز بعدو
عمر پسر سعدو کم کردی 
سرداری و خوش منسب 
همچون قمری در شب 
دور حرم زینب می‌گردی
یا اباالفضل، یا اباالفضل

نظرات

بابا حلالت