پناه حرم، کجا داری میری بگو برادرم بدرقهی راهت دو دیدهی ترم آهستهتر برو داداش که مضطرم پناه حرم، خالیه توی کربلا جای مادرم فدای غربتت امیر بی حرم تو رفتی و معجر کشیدن از سرم غروب غمه، یه مادری داره به صورتش میزنه یه سینهای به زیر سم اسب میشکنه یه نانجیبی گوشوارههارو میکنه غروب غمه، وقت خداحافظی یه خواهره زمان غارت چادر و معجره رو نیزهای سر علی اصغره شاه عالم دشمنت داره میخنده که سرت رو نی بلنده یکیم داره رو نیزهاش یه سر کوچیک میبنده خدا هم دلش کبابه، این سر طفل ربابه شاه لولاک، خون گرفته کل افلاک مادرت داره میبینه، میکوبی گردن روی خاک خدا هم روضه میخونه این صدای استخونه مادرت روضه میخونه حسین، حسین، حسین این بدن از کیست سر ندارد، مادر ندارد