قافله سالار زینبه، اسیر اغیار زینبه نمونده هیچ مردی براش، دیگه علمدار زینبه این قامت خمیده، این محنت کشیده غارت اعضای تن سالارش رو دیده بوسه زده زینب از رگهای بریده این بانوی نیزه، چشماش سوی نیزه گم کرده حسینو تو های و هوی نیزه خیره شده به قاری قرآن روی نیزه ای وای، ای وای، ای وای، حسین ای وای ***** مبریدم در این دشت مرا کاری هست داره دلم شور میزنه، صدای طبل دشمنه به زیر تیر و نیزهها تموم هستیِ منه زخماش بیشماره، جسمش نیزهزاره قاتل روی سینهی آقام پا میذاره این کشته که روی خاکه، مادر نداره از غصه دلم ریخت، هی غم روی غم ریخت بارون غصه از چشمای حرم ریخت سرو تو خورجین که گذاشت دنیامو بهم ریخت ای جانم حسینم، ای جانم حسین