خادم کوی تو میکائیل است حسن جان

خادم کوی تو میکائیل است حسن جان

[ ایمان کیوانی ]
(خادم کوی تو میکاییل است، حسن جان)۲
چشمه‌ی چشم تو، رود نیل است

خادم قاسم و عبدالله‌اش
به خدا حضرت اسماعیل است

تا که تو بر سر بازار آیی، حسن جان
(دکه‌ی یوسفیان تعطیل است)۲ حسن جان

(حیف از صحن و سرا، محرومی)۲
ور نه جاروکش تو، جبرییل است

آقامه حسن...

(سید رویایی، حسن جانم
دم مسیحامی، حسن جانم)۲
(معجزه آسایی، حسن جانم)۲

پذیرایی کردی از شامیا
شدی هم‌سفره‌ی جزامیا
که انگار نه انگار امامیا، حسن 

بالاتر از همه‌ی عَلَما، عَلَمت 
پیش خدا خیلی معتبره قسمت

به گدا بخشیدی زندگیتو سه دفعه
(کَرمو بازی گرفتی تو با کرمت)۲

حسن یا حسن، حسن جان

(فاتح میدانی، حسن جانم)۲
(حمله‌ی طوفانی، حسن جانم)۲
(تو شیر غرانی، حسن جانم)۲

عجب صحنه‌ی ماندگاری بود
جمل ضربت آنقدر کاری بود
که انگار نه انگار سواری بود حسن

وقتی میره سوی معرکه با عجله
معنیه واقعیه کلمه‌ی یَله

جلوه‌ی کرب‌بلای شیر جمل
(خالق جمله‌ی احلی مِن عسله)۲

حسن یا حسن حسن جان...

نظرات