تسبیح می‌گویند دور من ملائک

تسبیح می‌گویند دور من ملائک

[ حاج منصور ارضی ]
تسبیح می‌گویند دور من ملائک
معبودم امّا سر به روی خاک دارم

لَولاک شأن خلقتم را شرح داده
دستی میان خلقت افلاک دارم

پنهان‌ تر از پنهان تر از پنهان ترین‌ها
مسند نشین عالَمی به طول و عرضم

من مادر آبم که بین آفرینش
دامن کشیده کوه‌ها از دحوالارضم

خورشید جنّت را برایم خلق کردند
گفتند در افلاک یا قدّوس و یا نور

صدها ستاره دور من خواندند با هم
نور علی، نور علی، نور علی نور

بذر وجودم پخش شد در عالم زر
خاک بهشتی را برایم آفریدند

صبح ازل که تحتهاالانهار خواندند
انهار را از زیر پایم آفریدند

می‌شد همان بالای بالاها بمانم
من اختیاراً روی خاک افتاده بودم

وقتی شروع رویش دنیایم بود
چون قبل خلقت امتحان پس داده بودم

مهمان معراج خدا پیغمبرش بود
من را سیب سرخ هم آرام تر چید

با گریه بو می‌کرد عطرم را سحرگاه
ریحانه‌ی خود را کنار خویش می‌دید

نور مرا پیغمبرانه بُرد پایین
سوغات جبرائیل در دست پدر بود

طعم تمام طعنه‌ها را نوش جان کرد
چشم انتظاری خدیجه بیشتر بود

بیت النّبی، بیت الکرم تر از همیشه است
پیغمبران شادند از شادی طاها

چشم عروس آمنه روشن شد امشب
اسمش شده زهرا سلام الله علیها

انسیةالحورایم و تاج سر عرش
بالاتر از آن چار تا زن از بهشتم

گفتند کوثر می‌رسد اوّل به ساقی
گفتم گذشتم بی علی من از بهشتم

او را کسی نشناخت در دنیا به جز من
هرچند علی در آسمان‌ها سرشناس است

مرا کسی نشناخت در دنیا به جز او
واللهِ که زهرا فقط حیدر شناس است

ما از ازل بودیم دو معشوق و عاشق
وقتی که من دل باختم دل باخت مولا

دنیای زهرا را نمی‌فهمند مردم
دنیای من شد خانه‌ای که ساخت مولا

نانی که پختم روزی همسایه‌ها بود
هرچند این همسایگی‌ها زحمتم شد

خوشبختی ام را بازی قسمت به هم ریخت
میخ دری که شعله ور شد قسمتم شد

نظرات