به تنت نیزه جا به جا کردن

به تنت نیزه جا به جا کردن

[ حسین ستوده ]
به تنت نیزه، جا به جا کردن
با دوازده ضربه سر و جدا کردن  

تو رو مقتولِ، بالدماء کردن 
تو رو قطعه قطعه کردن و‌ رها کردن 

بردن بردن، نه نه کَندن گوشواره‌هامو 
بردن، عروسک‌هامو 

به کوچه‌گردی انداختیم حسین‌
برام عجب روزی ساختی حسین

قرارمون نبود، زینبت آواره بشه
قرارمون نبود، چادر من پاره بشه

آقای کربلا، کاری کن که خواهرت برگرده کربلا 

سر غارت حرم دعوا شد
ای وای ای وای

پشت خیمه‌ها چرا غوغا شد
ای وای‌ای وای

نیزه‌ها رو ‌به زمین‌ کوبیدن ای وای
سر شیرخواره‌ی تو پیدا شد 

ای وای از رباب سهم اصغرش نشد یه قطره آب
ای وای از رباب حرمله دور و برش می‌خوره تاب 

روضه‌ی شام بلا دشواره
ای وای ای وای

جای زینب مگه تو بازاره؟
دیگه دیر شد زینبتم تو‌ قتلگاه پیر شد
حرمله تازه واسه ما شیر شد 

تلاطم شد، رقیه زیر دست و پا گم شد
عمه اسیر چشم مردم شد 

خواهش می‌کنم، برید کنار
که من خودم خاکش می‌کنم

خواهش می‌کنم برید کنار
که من خودم منّت می‌کشم 

(پنجه توی موت زدن 
سنگ به ابروت زدن) ۲

مادرت اومد حسین
لگد به پهلوت زدن

هیچکسی دلواپس سوختن شب نشد 
می‌بینم تاریکه آخرشم دفن نشد

حسین من وای حسین... 

این چه بلاییه سرت آوردن؟
چه جوری از گودال درت آوردن؟
این چه بلاییه سرم آوردن؟

خلاصه‌ی جنگ و تو خاک سیاه نشستم چقدر چشم به راه نشستم 
برا دیدنت سه ساعت جلو قتلگاهت نشستم

چه جور کشتنت، غصه شد واسم
انقدی كه تو رو دیگه نشناسم  

چه‌جوری کشتنت، که گُمِت کردم
برای من سخته

این چه غروبیه، خیلی غم داره
ببین که غافله‌ت بی‌علمداره
این چه غروبیه، آسمون خونِ 

بلند شو دم اذونه
حرم دست ساربونه

تو حقت نبود یه لحظه تنت بی‌کفن بمونه
با سنگ و‌ چوب کشتنت 
رقاصه آوردن و با بزن بکوب کشتنت 

حسین وای...   

به سمت گودال از خیمه دویدم من 
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
من یه زن تنها بین همه اراذل

نظرات

عالی بود