یکی دستور می‌داد، غارتش کنید

یکی دستور می‌داد، غارتش کنید

[ حسین ستوده ]
یکی دستور می‌داد، غارتش کنید
خواهرش داد می‌زد، راحتش کنید

دافع البلایا، سنان سیلی می‌زنه به کعبةُ الرزایا
دافع البلایا، غریب گیر آوردنش خدایا

حسین وای وای...

حاصل زینب
آخرم دیدی خرابه شد حسین، منزل زینب
اون چی بود آخه می‌ریخت روی سرت، مقابل زینب
حاصل زینب

حاصل زینب
شمر و خولی رو ببین دور و بر محمل زینب
سر تو می‌گرده دست این و اون، خون دل زینب
راه دور رفتی
بغل خواهر تو بود حسین چرا تنور رفتی
ای مسیح من
خولی هم مهمون نوازی می‌کنه راستی شبیه من

حسین وای...

یکی ته گودال، لباستو پرت کرد
شلوغیه خیمه، حواستو پرت کرد

عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت

نظرات