گوشهی گودالی، با لگد پامالی مادرت میبینه، زخمی و بیحالی روی خاک صحرا بی جونی تو تیر و سنگ و نیزهبارونی تو لب تشنه بودی و دشمن خیره توی دستای شمر موهای تو گیره آخه چجوری پاشه یه کاری کردن با تنش، نگفتن این باباشه کی فکرشو میکرد که مثل انار دونه دونه رو زمین بپاشه اصلاً میشنوی این صدامو علی میبینی گریههامو بلند شو خواهرم رسیده، رسیده با قد خمیده اومد اونی که سایشم کسی ندیده بلندشو هلهله بلنده بلندشو حرمله میخنده بلند شو نزار امشب به بابات بخنده نبود زینب من، اینجا میمردم برای جسمت، عبا آوردم اِرباً اِرباً اربا میبینم، با عمه رو عبا میچینم جای تو بین آغوشم بوده، تابوتت عمری رو دوشم بوده ببین لرزه تو، صدام افتاده سر پیری من، عصام افتاده آه علیَ الدنیا بعدِکَ العَفا تنهام گذاشتی رفتی باوفا غمت شادیه این مردم شده گریههام، تو خندهها گم شده