ای کشتی نجات آقای کائنات

ای کشتی نجات آقای کائنات

[ حاج منصور ارضی ]
ای کشتی نجات آقای کائنات
لبیک یا حسین، لبیک یا حسین

گودال قتلگاه عرش مُعَلّی شد
باب شفاعت از آغوش تو وا شد

در بین خاک و خون دیدم که افتادی
نگران بودی لب‌تشنه جان دادی

چشمت سمت خیام، کار تو شد تمام
لبیک یا حسین، لبیک یا حسین

پیراهن تو را تا که در آوردند 
نا را در هیمه ها محاصزه کردند

غارت شد معجرم من ماندم و حرم
لبیک یا حسین، لبیک یا حسین

*****

محشر همان ساعت که سر به نیزه دادی بود 
آن لحظه‌ای که بر گونه‌ات از زین فتادی بود  

ای خاک عالم بر سر دنیای بعد از او 
محشر زمانی که پسر از دست دادی بود 

پیر و جوان در قتب تو هم‌دست هم بودند 
در قتل صبرت بین دشمن اتحادی بود 

حجم سلاحی که تَهِ گودال افتاده‌ست 
حتی برای قتل یک لشکر زیادی بود 

آنقدر آهسته قدم روی تنت می‌زد  
گویا برایش سیر در عرش امر عادی بود 

اصراف در قتل تو کرده کوفیِ نامرد 
این‌گونه کشتن با چه حکم و چه جهادی بود؟ 

یک تن نگفت ای شمر بعد از کشتنش دیگر 
پیش نگاه خواهرش چه جای شادی بود؟ 

غارتگران را دست پر به کوفه برگرداند 
جسمت برای دشمنان باب المرادی بود 

می‌ریخت خون تازه از حلق تو بر نیزه 
چِل منزل از کیفیت ذبح تو یادی بودی 

معنای آیات تو را بر نی نفهمیدند  
در شام و کوفه حافظان بی‌سوادی بود 

با دیدن حال ربابت شامیان گفتند 
ذبح گلوی اصغرش دیگر زیادی بود

نظرات