ای وای من از دست این روزگار، ای وای من

ای وای من از دست این روزگار، ای وای من

[ حاج اسلام میرزایی ]
ای وای من از دست این روزگار، ای وای من 
تو کوفه رفت مسلم بالای دار، ای وای من 

کاش تو نامه‌ام می‌گفتم بهت، ای وای من
زن‌ها رو آقا سمت کوفه نیار ای وای من

کوفیان پستًن، هم نامرداً
نقشه‌ها دارند واست، آب می‌بندن

مردم کوفه نقشه‌ها دارن
واست استقبالت نیزه می‌سازن

 آه و وای ويلا (۳)

جان مسلم برگرد پسر زهرا(۳)

دلشوره دارم برگرد آقای من، ای وای من
دارند حرص جنگ و غارت می‌زنن، ای وای من

این‌جا زن و مرد فکر جنگیدنن، ای وای من
آهنگرا واست نقشه می‌کشن، ای وای من

بچه‌ت این‌جا تشنه می‌مونه 
تو هجوم تیر و دشنه می‌مونه 

این دم آخر نگرانم ای
 تو رو می‌فروشند به گندم‌های ری

آه و وای ويلا(۵) 
جان مسلم برگرد پسر زهرا (۵)

اهل کوفه از قنفذ هم بدترن، ای وای من
این‌هایی که دیدم دزد معجرن، ای وای من

غم عالم تو قلبم جا گرفت، ای وای من
تو کوفه نرخ چادر بالا گرفت، ای وای من

زینبت اینجا بی پناه می‌شه 
آخرش راهی قتلگاه می‌شه  

بی پدر می‌شن دخترات آقا
به اسارت می‌رن بچه‌هات آقا

آه و وای ويلا(۲)
جان مسلم برگرد پسر زهرا(۲)

نظرات