
یک عمر ناز یار کشیدن به ما رسید تا کوچهی نگار دویدن به ما رسید از دستِ غیر، نان نچشیدن به ما رسید این فقر را به نقدِ خریدن به ما رسید عمری زیر دِینِ تو مشغولُ الذِّمهایم ما مُستمند کوی جوادُ الائمهایم آیینهدار نور خداوندگار عشق طوبیِ سرقامتِ باغ دیار عشق روشنترین ستارهی دنبالهدار عشق ای سومین محمدِ ایل و تبار عشق امواج را به سینهی دریا گذاشتی پیغمبرانه پای به دنیا گذاشتی در عمق شب چراغ به شکل قمر تویی خورشیدِ کائناتِ بدون سحر تویی آن تُحفهای که داده خدایت خبر تویی پنجاهسال حاصل صبر پدر تویی یوسفترین مسافرِ یعقوبِ ما سلام بانیِ خندههای امام رضا از شعلههای شعم شبت دود میرسد از چشمههای چشمِ تَرَت رود میرسد از تخت کسب و کار غمت سود میرسد از سفرههای خانهی تو جود میرسد ظرف گرسنگان جهان در مسیر توست حاتم یکی ز خِیلِ هزاران فقیر توست سائل شدن تفاخر ایل و تبار ماست اصلا همین گداییِ تو کسب و کار ماست گَرد و غبارِ طوس بر این کولهبار ماست ما اهل مشهدیم، خراسان دیار ماست هرکَس که سر به پنجره فولاد میزند از هجر کاظمین تو فریاد میزند نقّاره میزنند صدای فرشتههاست آن نَفخِ صورِ صبحِ قیامت همین صداست پای عَلیلِ سائلِ تو در پی شفاست بابُ الجواد، بابِ مراد دل گداست یک گوشه چشم از نظرت را به من ببخش اِذنِ زیارتِ پدرت را به من ببخش تا بیگُدار پا به رکابِ بلا زدم در مَنجلاب مَعصیتم دست و پا زدم انگار پشتِ پا به همه غصهها زدم هرگاه عمه جانِ شما را صدا زدم به عشقِ تو گرمِ تَلاطُمیم تخت دعای حضرت معصومهی قمیم آری شکر خدا که بال زدم در دیار تو جبریل میشوم برسم تا مزار تو تَمّار گونه سر بگذارم به دارِ تو ایل و تبار من به فدای تبار تو گاهی شهید خواهر و گاهی برادری بیمارهای نذری موسی بنِ جعفریم آقا مرا ز جمع فقیران خود مَران من را همان گدای قدیمی خود بدان گَرد گناه را بده از شانهام تکان تو روضهخوانِ فاطمهای، روضهای بخوان خیلی به حال میخِ کجِ در گریستی آنقدر پایِ پهلوی مادر گریستی شکر خدا پدر به غمت آشنا نشد خیره به طرز رفتنت از خیمهها نشد سرنیزهای به روی تنت جا به جا نشد حلقت به زور لُجّهی خون بیصدا نشد هی سعی میکند بشود جمع پیکرش آه از دلِ حسین سر نَعشِ اکبرش