عشق گاهی در جدای، گاه در پیوندهاست عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمند هاست عشق گاهی بین باباها و تک فرزند هاست عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود عشق گاهی میرسد تا یک نفر بابا شود یک نفر اما دو عالم بنده سلطانی اش بنده نه، قربانی، قربانی قربانی اش مهربانی که تمام مهربانها فانیاش دعوتا همه افلاک در مهمانیاش با حضور انبیا و اولیا و ابر و باد آدرس، مشهد، حرم پشت در بابالجواد عرشیان هستند در مهمانسرای حضرتی در صف، خدمتگزاری با غذای حضرتی آب سقاخانه جام کاسهای حضرتی بعد از آن هم شاعراناند و ردای حضرتی جبرئیل از مهمانان میزبانی میکند بعد دعبل میرسد اورجوزه خوانی میکند ای زمین از عرش بر فرش، آسمانت را ببین ای پرستوی مهاجر آشيانهات را ببین ای دل غمگین امام شادمانت را ببین امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی مثل عیسی که در گهواره لب وا میکنی با عصایت معجزه مانند موسی میکنی دیدهی کور منافق را تو بینا میکنی بر حقیری بنیعباس دامن میزنی پور اکثم را به تیغ علم گردن میزنی آن خدایی که به تقدیرم، گدای را نوشت در مرام نام تو مشگلگشایی را نوشت ذیل اوصاف تو بر بخش خدایی را نوشت مهربانی علیموسی الرضایی را نوشت در میان تیرگیها آفتاب من شدی تو قسمهای همیشه مستجاب من شدی
عالی