
یه موقع اومدی که من نایی ندارم ببخش که اسبابِ پذیرایی ندارم غصه سرم ریخته ببخش، وضعم بهم ریخته ببخش بعدِ آتیشِ خیمهها، موهام یه کم ریخته ببخش قافله شهرِ شام رفت، میونِ ازدحام رفت با گلِ سر، بابا جون، یه مشتی از موهام رفت از این و اون، سرت رو دست به دست گرفتم از نیزهها آخر، سرت رو پس گرفتم تموم کن اینجا سفرو، حالا که اومدی، نرو از تو موهات پاک میکنم، با معجرم، خاکسترو ***