وای رو زمین فتاده بیرق و علم

وای رو زمین فتاده بیرق و علم

[ حسین سیب سرخی ]
وای رو زمین فتاده بیرق و علم
نمیاد صدایه ساقیه حرم
می‌باره رو گونه قطره‌های اشک 
همه بچه‌ها تو آرزوی مشک...

در کنار علقمه، دستِ او زِ تن جدا
خون روان زِ دیده و، فرقِ او شده دو تا

حسین وای...

وقتی که صدای هلهله شنید، اومدو عمود خیمه رو کشید
تا اومد صدای ناله‌ی اخا،غرقِ ناله شد تمام خیمه‌ها

مرو از کنار من برادرم، مرو ساقیه دلاور حرم
روحمو ز پیکرم جدا مکن، منو بین دشمنا رها نکن

غرق خون نگاه من، بشنو سوز و آه من
از کنار من مرو، ساقیه سپاه من

حسین وای...

عطر یاس پیچیده توی علقمه
اومده عیادت تو فاطمه
اومده ولی خمیده قامتش
جای دست بی حیا رو صورتش

مادر خمیده‌ام، گشته میهمان تو
زخم روی صورتش، زد شرر به جان تو

حسین وای...

نظرات

بسیار عالی

حفظکم الله