داشتنها را کسی با یک خطاب از ما گرفت بیتعلق آمدیم و او حجاب از ما گرفت نیست دست رد زدن در شأن این طبع بلند هر که در زد خانهی ما را جواب از ما گرفت چشمهای خوشبوتر از چشمِ مصیبت دیده نیست روضهی تو آب نه بلکه گلاب از ما گرفت آه مظلومیِ ما پشت کسی نفرین نبود دشمن ما هم دعای مستجاب از ما گرفت مهر خوبان را تفضل کرد بالاجبار داد ای به قربان کسی که انتخاب از ما گرفت انبیا اینجا که میآیند زانو میزنند شک نکن گفتند اگر موسی کتاب از ما گرفت نالهی پروانهای همسایه را بیدار کرد بعد از این راحت بخوابد آنکه خواب از ما گرفت مست میگردد هر آنکه مینشیند پیش ما باغ انگوریم، میخانه شراب از ما گرفت ای فدای آن کسی که حاجت ما را نداد در عوض یک عمر اشک بیحساب از ما گرفت با دم گرم تو هم سر، هم دل ما گرم شد آنقدر که گرمیاش را آفتاب از ما گرفت شاعر: علی اکبر لطیفیان *******