مه مبارک در ابر آرمیده بیا

مه مبارک در ابر آرمیده بیا

[ وحید شکری ]
مه مبارک در ابر آرمیده، بیا
امید آخر دلهای داغدیده، بیا

قسم به مهر رخت، کشته تیرگی ما را
بیا تو ای شب اندوه را سپیده، بیا

صدای ناله‌ی زهرا ز پشت در آید
به سوز سینه‌ی آن مادر شهیده، بیا

به آن سری که بر آن چوب می‌زدند به تشت
به خواهری که گریبان خود دریده بیا

به مادری که لبش از عطش زده تبخال
به شیرخواره‌ی انگشت خود مکیده بیا

به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا

به بانگ یا ابتای علی، به قلزم خون
به ناله‌ای که حسین از جگر کشیده بیا

بهار و دیدی، خزون ببینه
پدر که داغ جوون ببینه

خزونت دادن، پیچ و تابت دادن
موهاتو خزون کردن، موهاتو خزون کردن

برخیز و رو به حرمله‌ی بد نظر مده
پنجاه سال زحمت ما را حیدر مده

جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم

نظرات