
فاطمه رفتی از کنارم شبیه ابرای بهارم سر روی خاک تو میذارم زهرا، پا شو بیقراری منو نگاه زهرا، روزگار حیدرت شده سیاه زهرا، ای وای زهرا، شده کارم بخدا غصّه و آه زهرا، بودی ای بانوی من تو پا به ماه زهرا، ای وای زهرا... ... از این زمونه دل بریدم خدا میدونه چی کشیدم وقتی کبودیهاتو دیدم دیدم، روی صورتت نشسته جای دست دیدم، با لگد بازو و پهلوتو شکست دیدم، ای وای دیدم، نفسای تو رو میخ در بُرید دیدم، محسنم میون کوچه شد شهید دیدم، ای وای زهرا... ... تموم غصّهی من اینه ازم گرفتنت با کینه نمیگذرم از این مدینه ای وای، روی زخمای دلم نمک زدن ای وای، زن پا به ماهمو کتک زدن ای وای، ای وای ای وای، همه با قصد اهانت اومدن ای وای، خونه زندگیمونو به هم زدن ای وای، ای وای زهرا... ***** ریختن تُو خونهم با داد و بیداد این اوّلین باره دیدم فاطمه افتاد اون نانجیبِ بیشرف پست سر زن و بچّهی من میزنه فریاد زهرا... ... میون کوچه دستامو بستن بازوی فاطمهم رو پیش من شکستن خونابه میریخت از زخم پهلوش جلوی چشم من همه رد شدن از روش زهرا... ... قنفذِ نامرد کوتاه نیومد بانوی پا به ماهمو خیلی کتک زد بشکنه دستش که توی انظار یه جوری زد که دستشم افتاده از کار زهرا...