عمه جان اینجا کجاست... سوز آه و نالهات، دلخراش و جانفزاست عمه جان اینجا کجاست، عمه جان اینجا کجاست عمه جان اینجا کجاست... خاک این صحرا چرا، عمه میریزی به سر میزنی بر سینه و میکشی آه از جگر جا جایِ این زمین، میکنی هر دَم نظر گوییا این خاکِ پاک به چشم تو آشناست عمه جان اینجا کجاست... گاه از درد درون بیقراری میکنی گَه گلاب از چشمهی دیده جاری میکنی گَه گذاری سر به خاک آه و زاری میکنی گاه میبوسی زمین، گاه فریادت بهپاست عمه جان اینجا کجاست... **** عمه بر سر میزند از چه زین العابدین؟ از یتیمان میرود ناله بر عرش برین نالههای جانگذاز خیزد از این سرزمین این چه شور و محشر و این چه آهنگِ عزاست عمه جان اینجا کجاست... **** بر سر خوانِ بلا، ایوب و شاه کربلا هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا یوسف اندر قعر چاه، شاه دین در قتلگاه هر دو عریانند اما این کجا و آن کجا پور ابراهیم، اسماعیل و اکبر، کربلا هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا یونس اندر بطنِ حوت، اصغر اندر گاهوار هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا ماهِ گردون در فلک، ماه بنیهاشم به خاک هردو تابانند اما این کجا و آن کجا السلامُ علیکَ یا اباعبدالله هرکه دارد هوس کربوبلا بسم الله...