عمه بابایم کجاست... قدخمیده، دلغمین، آبله بر پای من عمه از تشت طلا آمده بابای من سر گذارم بر زمین تا تماشایش کنم مثل بابا زخمی است صورت زیبای من عمه بابایم کجاست... عمه با سر آمده، یارم از روی سنان مانده بر روی لبش جای چوب خیزران عمه با بابا مگو از غمِ بزمِ شراب از جسارتهای آن مجلس نامحرمان عمه بابایم کجاست... مرهم آوردی مگر بهر زخم دخترت کی جدا کرده سرت ای پدر از پیکرت میدهد رگ های تو بوی عطر مادرت از چه رو درهم شده، ای پدر جان حنجرت عمه بابایم کجاست... گوشهی خرابهمون خوش اومدی مثل بابا به یتیما سر زدی اون روزا که خونمون مدینه بود که یه نامحرم میون ما نبود عمه میگفت که میدونی دخترم چرا من انقدر تو رو دوسِت دارم؟ تو که نوری و تو قلب همهای شبیه مادر ما فاطمهای عمه میگفت که بابات رفته سفر حالا که تو اومدی منم ببر یا حسین و یا حسین و یا حسین...