
صحبت عاشق غیر وصال نیست حقیقت عشق خواب و خیال نیست عبدالله ثابت کرده که بزرگی به سن و سال نیست جان فدای حسین، جاننثار میرود سوی مسلخ عشق، سوی یار میرود با اُبهت و با اقتدار میرود از چنان پدری، اینچنین پسری انتظار میرود عبدالله ابن حسن همچون ماه میتابد در وسط قربانگاه عبدالله ابن حسن را خوانید عبدالله ابن اباعبدالله عبدالله ابن اباعبدالله... **** زنده کند باز یاد جمل را آمد و کم کرد روی اجل را مثل قاسم دارد روی لب احلی مِنَ العسل را شاهزادهی عشق، شاهکار میشود خشم زینبیاش آشکار میشود تا ابد سند افتخار میشود در هوای عمو، دست کوچک او ذوالفقار میشود دستش افتاد و نشد در این راه یک دَم از دامن مولا کوتاه حک شد با خون عمو بر جسمش عبدالله ابن اباعبدالله عبدالله ابن اباعبدالله...