
شروع کار میگویم همه حُسن ختامم را به صد جنّت نمیبخشم سرِ موی امامم را فقط دور سرش گشتم ببین حجِّ تمامم را سوی ایوان او خواندم نماز صبح و شامم را که من توحید میفهمم مسلمان است عنوانم من از اسلام چیزی جز ولای او نمیدانم خدایی، بندگی با هم در این قامت تناسب داشت خدا بر حیدرِ کرّار بیش از خود تعصّب داشت اگر سجده نمیکردم بر او جای تعجّب داشت و جبریل از همان اول زِ دست او تقلّب داشت هزاران سالِ نوری قبلتر از خلقتِ آدم خودِ روحُالقُدُس هر دَم به او میگفت استادم دعا کن ساقیا ما را دعایی که علی باشد دوا کن دردهایم را دوایی که علی باشد سرم را گرم کن هر شب به جایی که علی باشد خدا را دوست دارم من خدایی که علی باشد خدایا شاهدی مولا شده سُبّوح و قُدّوسم تو را انگار میبوسم ضریحش را که میبوسم بگو شاهی که روی خاک خوابیده کجا دیدی؟ امیری که لباس کهنه پوشیده کجا دیدی؟ بگو حاکم که نانِ جو پسندیده کجا دیدی ؟ بگو سلطان که با محتاج جوشیده کجا دیدی؟ همان فرماندهی جنگی که یلهای عرب را زد یتیمِ کوفی آمد شب به شب بر شانهاش پا زد **** علی علی علی علی... هر چه میخواهد دلم زین در تمَنّا میکنم خاطرم جمع است میدانم که صاحبخانه کیست هر چه میخواهی طلب کن از شهنشاهِ نجف **** زِ خانهها همه بوی طعام میآمد ولی به جانِ تو بابا گرسنه خوابیدم ای عهدهدارِ مردم بیدست و پا حسین