سرتو وقتی دیدم رو نیزه

سرتو وقتی دیدم رو نیزه

[ محمدحسین حدادیان ]
علی لای لای...

سرتو وقتی دیدم رو نیزه 
یاد مادرت اومد یه لحظه

که الان تنت کجاست؟ 
تو کجای کربلاست؟
نکنه الان به زیر دست و پاست؟
 
یهو دویدم، ناله کشیدم 
به روی خاکا تن بی‌سرت رو دیدم
شبیه زینب، دیگه از امشب
یه گوشه روضه‌خونِ رگ‌های بریده‌م
واویلا

مادرِ تو قنداقه‌ای که دوخته
دیده توی آتیش خیمه سوخته 
گهواره‌تو حرمله چند فروخته؟

پشت خیمه، دَم قبر خالی 
می‌گه مادرِ تو با چه حالی

پسرم تنت کجاست؟
تو کجای کربلاست؟
نکنه الان به زیر دست و پاست؟

میون صحرا، بین اسیرا 
لالایی می‌خونم با این دلِ شکسته‌م 
با چشم پُرخون، شام غریبون
قنداقه‌ی بی‌سرته به روی دستم 
واویلا

غریب‌ترین مادرِ بچّه‌مُرده‌‌م
سرت کجاست برا تو آب آوردم
ولی خودم یه قطره هم نخوردم

سرته کنار محملِ من
می‌خونه تو هر تپش دلِ من

پسرم تنت کجاست؟ 
تو کجای کربلاست؟ 
روی سینه‌ی شهیدِ سرجداست

چه‌جور کنم صبر، الان تو اون قبر 
تو بغل همن دو تا شهیدِ بی‌سر
اشک رباب و بزم شراب و
تشت زر و سر حسین و علی‌اصغر
واویلا

اون همه غم دلا رو بی‌قرار کرد 
چوب یزید ربابو روضه‌دار کرد 
نگم که با صورتِ تو چی‌کار کرد
****
کبوده برگِ گلم، بخواب عزیزدلم
ستاره‌ی سحرم، کنارتم پسرم
****
(مرا آواره‌ی هر شهر کردی
علی شیرت ندادم قهر کردی)
****
(دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن، نبودی آب خوردم)

نظرات