زور بازوشو، خم ابروشو

زور بازوشو، خم ابروشو

[ محمدرضا میرزاخانی ]
زور بازوشو، خم ابروشو 
خود ارباب جلوش غرق تماشا
می‌زنه لبخند، با همین ترفند
عاقلُ دیوونه‌ش می‌کنه عبّاس

تو رو نمی‌دونم من الآن علقمه‌م
دارم داد می‌زنم قمر قمر قمر
خمار ساقی‌ام یا ایّهاالعزیز
برام باده بریز قمر قمر قمر

قمری هم ماه زمینی به چه علمدار مه‌جبینی
ادب تو زبونزده شد دست پرورده‌ی امّ بنینی

(ابوفاضل یا اباالفضل)

تب من گل کرد شاعرت هول کرد
نمی‌دونه که دیگه چی بنویسه
قلم و ترسش، عرق شرمش 
می‌ریزه روی دفترم که خیسه

عسل می‌ریزه از لبات حرف می‌زنی 
تو دنیای منی قمر، قمر، قمر
هم آقایی خودت هم آقا زاده‌ای
تو فوق العاده‌ای قمر، قمر، قمر

نسب اندر نسب غلامم
مست مست مست آقامم
آقا باده از کسی جز تو 
خوردم آقاجون باشه حرامم

(ابوفاضل یا اباالفضل)

نظرات