یاد آن لحظه که تودیعِ زنان میگفتی ترکِ یاران و عزیزان به فَغان میگفتی یاد آن لحظه که بابا تو اذان میگفتی که هنوز گوش بر آوایِ توام ای پسرم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم خیز از جا بنشان آتش غم ای پسرم گه سرت گاه لبت گاه رُخَت میبوسم دلم آرام نگیرد چه کنم من پدرم