
تویی آن تجلّی ذوالمنن که فروغ عالم و آدمی ز بروز جلوهی ما خَلَق، به مقام و رتبه مقدّمی هله ای مشیهت ذات حق که به ذات خویش مسلّمی به جلال خویش مجلّلی؛ ز نوال خویش منعّمی همه گنج ذات مقدّست شده ملک و مال تو یاعلی تو چه بندهای که خداییت ز خداست، منصب و مرتبت؟ رسدت ز مایهی بندگی که رسی به پایهی سلطنت احدی نیافت ز اولیاء، چو تو این شرافت و منزلت همه خاندان تو در صفت، چو تواند مشرق معرفت شده ختم دورهی علم و دین به کمال آل تو یاعلی نه مراست قدرت آنکه دم زنم از جلال تو یاعلی نه مرا زبان که بیان کنم، صفت کمال تو یاعلی مددی کن ای شه لو کشف؛ غم و ابتهال تو یاعلی برسد به گوش من از نجف، قُتِلَ الحسینُ بکربل