قوّت نداره زانوهام بعد علیاکبر دیگه نمیبینه چشام بعد علیاکبر جوهر نمونده توو صدام بعد علیاکبر؛ وای علیاکبر جوونا به خیمه بردنش؛ دست خیمهها سپردنش ببین عبّاس توو خاکوخون، چیزی جانمونه از تنش شرر تا مغز استخونم رفت جونم رفت؛ جوونم رفت فقط تو تشییع شدی به خیمهها والله به عزّت و شرف لا اله الّا الله میباره اشک حسرتم بعد علیاکبر دشمن نمیده مهلتم بعد علیاکبر خوردم زمین با صورتم بعد علیاکبر؛ وای علیاکبر خندهس جواب گریههام بعد علیاکبر ای وای به حال خیمههام بعد علیاکبر حُرمت نمیمونه برام بعد علیاکبر؛ وای علیاکبر روو لب جوونم أشهده؛ وقت معراج محمّده اوّلینباره که خواهرم بین نامحرما اومده اللهُاکبرِ اذونم رفت عصای این قدّ کمونم رفت جونم رفت؛ جوونم رفت دیدم غروب حرمو بعد علیاکبر توو خاک و خون، پیکرمو بعد علیاکبر میدزدن انگشترمو بعد علیاکبر؛ وای علیاکبر سخته برام تصوّرِ بعد علیاکبر سیلی، رقیّه میخوره بعد علیاکبر توو حسرت یه چادره بعد علیاکبر؛ وای علیاکبر دل هردومونو میشکنن؛ بغض آسمونو میشکنن میون کوچهی شامیا، پهلوی جوونو میشکنن داد دلم تا آسمونم رفت طاقت و تاب و توونم رفت جونم رفت؛ جوونم رفت