تا تیر غمت قلب مرا کرده نشانه آتش کشد از هر نفسم بیتو زبانه فردا سر از خاک غمت ای ماه یگانه اطفال تو بیدار نشستند به خانه گویند که پدر مادر ما آمده یا نه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا... با یاد تو بر شرح غمت خاتمهای نیست بر حجر تو اگر جان دهم واهمهای نیست مرگ است حیاتی که در آن فاطمهای نیست خاموشم و بعد از تو مرا زمزمهای نیست زندان سیاهم شده بی روی تو خانه تا تیر غمت قلب مرا کرده نشانه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا... بیهمدمم و همدمِ شام و سحرم رفت زهرای جوان، همسر نیکو سیرم رفت رُکن دگرم همره رُکن دگرم رفت از دل نرود گر چه زِ پیش نظرم رفت ای کاش روانم شود از جسم روانه تا تیر غمت قلب مرا کرده نشانه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا... یک عمر به هر مهلکه من پای نهادم چون رعد خروشیدم و چون کوه سِتادم یک لحظه به آن مهلکهها پشت ندادم اما به غم مرگ تو از پای فتادم از پای درانداخت مرا بیتو زمانه تا تیر غمت قلب مرا کرده نشانه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه زهرا...