بدنت سرده کارقنفذ نامرده

بدنت سرده کارقنفذ نامرده

[ مهدی رعنایی ]
بدنت سرده، کارِ قنفذ نامرده
دمِ غسل دیدم، بازوت خیلی ورم کرده

زدنت خانوم، گریونه حسنت خانوم
یه‌جوری زد که، پرِ خون شد دهنت خانوم

نفسات خانوم، خس‌خسِ توی صدات خانوم
توی این تابوت، بودم کاشکی به‌جانت خانوم

وای زهرا...

یادمه انگار، دنیا شد رو سرم آوار
تو رو با محسن دیدم بینِ در‌و‌دیوار

توی دود بودی، بینِ چهل‌تا حسود بودی
وسطِ آتیش، افتادی و کبود بودی

نیمه‌جون بودی، زیرِ در پر‌خون بودی
واسه‌ی رفتن، خیلی خیلی جوون بودی

وای زهرا...

چی به‌من گفتی، از تابوت‌و‌کفن گفتی
دمِ آخر از یک کهنه پیراهن گفتی

و دمِ گودال، وقتی می‌ره حسین از حال
زیرِ یک چکمه، می‌مونه بدنش بی‌حال

یه غروبِ یک غم، رگ‌هات زخمیه و دَرهم
می‌مونه زینب، بینِ لشگرِ نامحرم

وای زینب...

نظرات