
ای کاش برای تو اثر داشته باشم باری ز سر دوش تو بر داشته باشم بی شک تو به دیدار دل خسته میآیی از آمدنت کاش خبر داشته باشم سر نذر قدومت نشد بار گران است ای وای اگر پیش تو سر داشته باشم بی دینم اگر پیش دو ابروی کمانت من سجده به محراب دگر داشته باشم از شوق زیارت دل من بال درآورد بگذار که در صحن تو پر داشته باشم من خواسته ام تا که به چشمم رمقی هست در روضهی تو دیدهی تر داشته باشم بگذار که من در عوض آن همه زخمت یک داغ اقلا به جگر داشته باشم کربلا به خون خود تپیدن است جرعه جرعه مرگ را چشیدن است کربلا صفا و مروه ای شگرف پا به پای تنگی دویدن است روضه نیست که کربلا بشنوید کربلا سر بریده دیدن است هرچه میروم به خود نمیرسم کربلا به اصل خود رسیدن است