
ای به زینب دل و دلدار بیا برگردیم پسر حیدر کرّار بیا برگردیم تا رسیدیم به اینجا به دلم بد آمد پسرِ فاطمه اینبار بیا برگردیم ترسم این است در این دشت مقدّر سازد روزِ ما را به شب تار بیا برگردیم ترسم این است که یک روز نباشی و شود خیمهها بر سرم آوار بیا برگردیم بین گهواره چه آرام علی خوابیده تا نشد طفل تو بیدار بیا برگردیم بیا برگردیم... من این دشتِ بلا حسّ عجیبی دارم حرمله میرسد انگار بیا برگردیم بیا برگردیم... به روی دوش علمدار ببین دختر را تا به پایش نرود خار بیا برگردیم بیا برگردیم...