
ای از همه کس حزن صدای تو حزینتر در فاطمیه جلوهی روی تو غمینتر در سینهی محزون چقدر زمزمه داری از بس که به دل درد و غم فاطمه داری این ابروی درهم ز دلی غمزده حاکیست الحق و الانصاف غم چادر خاکیست چون دیدهی دل بر موی آشفتهات افتاد در سینه دو صد صحبت ناگفتهات افتاد این حالت آشفته ز چشمان تو پیداست این صحبت ناگفته ز هجران تو پیداست ورنه همه دم روضه مظلومه نخوانیم در کوه و بیابان و در و دشت نمانیم تا مادر مظلوم جوان محو شد ای وای گلزار نبوت همه بیبرگ شد ای وای داغی که از آن پیر شدند آل نبی زود نیلی شدن چهرهی ناموس علی بود باز آ که در نالهی خود نام تو را خواند با دیدهی آلالهی خود نام تو را خواند ای خیمه نشین غم زهرا به کجایی مادر پس در منتظرت مانده بیایی یا صاحب الزمان