(فاطمه جلوهی باقیِ ازل تا اَبَد است)۲ آی مردم بخدای اَحَد، او هم اَحَد است (قامتِ سَروِ خودش را به علی داد و خمید)۲ رازِ زیبایی دریا، به همین جزر و مد است (از غذای حَسنِینَش زد و بخشید به ما)۲ (مادرِ ما بخدا، مادریاش را بلد است)۲ جامهی نو به تنِ فضّه و اَسما میکرد بانویی که به تنش پیراهنی از نَمَد است به فدک کار ندارد هدفش نامِ علیست نکند فکر کنی در طلبِ یک سند است گر علی پیکرِ یک عبد بد انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدِ بد است لال باد آنکه از او شاهد حرفش را خواست آنکه صادر بشود از لبِ او مستند است نبی از خانهی او دست به سینه میرفت تو ببین خانهی زهرا شرفش تا چه حد است (شأنی از تربتِ ارباب فراتر دارد)۲ خاک آن چادر خاکی که به زیر لگدش بین دیوار و درِخانه چه آمد به سرش (مَدد از فضّه گرفت آنکه به عالم مَدد است)۲ (مَدد از عمه گرفتم که مرا راه بَرَد)۲ دو قدم رفت، خودش دست به دیوار گرفت