اکبرت رفت با عمو ]ه شود

اکبرت رفت با عمو ]ه شود

[ روح الله رحیمیان ]
اکبرت رفت با عمو، چه شود؟
یک نگاهی به من بیندازی 

هر چه باشم منم علی هستم
از چه با بی‌کسیت می‌سازی؟

یک سه شعبه مرا زِ عمه گرفت
بی‌هوا در هوا زِ عمه گرفت 

من روی نِی بزنم شانه باز موی تو را
و آفِتاب عوض کرده رنگ و روی تو را

چقدر جای تو و گاهواره‌ات خالیست
هنوز می‌دهد این خیمه‌گاه بوی تو را 

رباب بعد تو هر شب به خواب می‌بیند
گرفته است هدف حرمله گلوی تو را 

همان سه شعبه که بر حنجر تو زد بوسه
شکافت مَشک و سر و دیده‌ی عموی تو را

قرار بود عصای حسین باشی تو 
به باد داد ولی شمر آرزوی تو را 

تو کیستی که ملائک همه به قصد شفا
به چشم خویش بمالند خاک کوی تو را

نظرات