
آه از غربت و غریبی از ظلم اهل کینه از داغ قلب هادی که مونده رو سینه چی بگم از دردای بی حسابش چی بگم از زَهری که کرده آبش چی بگم از نیمه شبی که بُردند کِشون کِشون به مجلس شرابش از بین صحن چشمام، بارون غم میباره امشب دلم هوای، صحن آقامو داره مظلوم امام هادی... طوفان غم به پاشد، سامرا کربلا شد اِبن الجواد اَسیره، دست اهل جَفا شد زخم زبون اَمونش و بریده یه روز خوش تو سامرا ندیده بی رَمق افتاده میون بستر میسوزه و جون به لبش رسیده بی یار و بی حبیبه، بَسکه آقام غریبه گریون کربلا و داغ شَیبُ الخَضیبه مظلوم امام هادی...