همای جان من سوی مدینه پر زند امشب

همای جان من سوی مدینه پر زند امشب

[ حاج سعید حدادیان ]
همای جان من سوی مدینه پَر زند امشب
دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب 

گمانم ذات رب‌العالمین در این شب شیرین 
تبسم بر تبسم‌های پیغمبر زند امشب 

سلام‌الله بر این لیله‌ی قدری که زهرا را 
مبارک ماه در ماه مبارک سر زند امشب 

محمد لعل لب‌هایش چنان گل وا شده امشب
تعال‌الله امیرالمومنین بابا شده امشب

شب است و نیمه‌ی‌ ماه خدای داور است امشب
شب عیدِ حسن میلاد سبط اکبر است امشب

تعال‌الله ای سادات عالَم چشمتان روشن 
که قرآن محمد روی دست کوثر است امشب
 
زیارتگاه پیغمبر بُوَد آیینه‌ی رویش
که بر آیات رخسارش نگاه حیدر است امشب

زِ پا تا سر میراث ختم‌‌المرسلین بُرده
خدایی طلعتش دل از امیرالمومنین بُرده

تعال‌الله بر جسمش سلام‌الله بر جانش
که می‌بوسد محمد لحظه‌لحظه مثل قرآنش 

سلام آفتاب و آسمان و اختران او 
بر این ماهی که امشب فاطمه دارد به دامانش

از آن ترسم که گویم کفر ورنه فاش می‌گفتم
که حتی از خدا دل می‌بَرد لب‌های خندانش

مبارک باد این مولود بر پروردگار او
علی ماه خدا امشب تو باش آیینه‌دار او

شب عید است ای یاران خبر سازید یاران را 
به فرق روزه‌داران ابر رحمت ریخت باران را

جمال بی‌مثال خویش را بگشوده
 بی‌پرده خدا در ماه روزه داد عیدی روزه‌داران را

امیر‌المومنین در دست خود دسته گلی دارد 
که باید کرد قربانی به پایش گل هزاران را
 
حسن نامش، حسن خَلقش، حسن خُلقش حسن خویَش
همانا حُسن نامحدود حق پیداست در رویش

نظرات