نشد بال و پر خود را بگیرم به دامنْ اصغر خود را بگیرم من از شرمندگی پیش ربابم نشد بالا سر خود را بگیرم ببین مادر ز گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزهدار گفتهام بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته