الهی شام غم را گوشهی چشم سحر افتد مبادا که دعای عاشقانت بیاثر افتد تمام هستیِ خود را به پای عشق میریزیم اگر ما را به کوی زینب کبری سفر افتد رکاب محمل او زانوان اکبرِ لیلاست خوشا آن کس که زیر پای زینب بیشتر افتد به سوی علقمه رو کن که آن آقا کفیل توست مبادا که حرم یک بار دیگر در خطر افتد غبار چادر تو سرمهی چشم اباالفضل است چه خاکی بر سر ما شد که خاکت در نظر افتد نباید یک نخ از این خیمه را غارت کند دشمن اگر بر دامن صحرا هزاران بار سر افتد بمیریم و نبینیم از حرم اموال غارت شد مبادا که به چادرهای این خیمه شرر افتد حرم یک بار غارت شد غروب روز عاشورا مبادا اتّفاقی اینچنین بار دگر افتد حرم جای حرامی نیست این را خوب میدانم مبادا که سنان و شمر را اینجا گذر افتد بیا خورشیدِ من، امشب قمر در عقرب افتاده بیا که ردّ پای خیزران روی لب افتاده چنان در بحر هم غرقاند که عالم نمیداند حسین افتاده در گودال یا که زینب افتاده بگو اُمُّالبنین در نوحهاش اینگونه بنویسد اَلا یا ایّها العالم حسین از مَرکب افتاده