غریب و زخمی و بی حالی

غریب و زخمی و بی حالی

[ حسین سیب سرخی ]
غریب و زخمی و بی‌حالی
به فکر غارت و جنجالی

نفس نمونده برات آقا
سه ساعته توی گودالی

چشات جایی رو نمی‌بینه
سینه‌ی تو، چرا سنگینه

می‌دید که هیچ‌کسی، دورت نیست
می‌زد تو رو، با طمأنینه

سنگ دلیشون، از حد گذشته
چقدر تو قتلگاه، بهت بد گذشته

خیر نبینه اون بی‌حیا که
از روی پیکر تو، با لگد گذشته

مظلوم ای حسین جان مظلوم... 

****

تو پادشاه عالمینی
حق تو که سنگ و عصا نیست

ای همه‌ی هستی زینب
جای تو زیر دست و پا نیست

چی بگم از این همه نیزه
امون از این همه جسارت

کارِ تو وقتی که تموم شه
تازه میان برای غارت

قلب زینب، چه بی‌قراره
رسیده وقت بوسه از، گلوی پاره

توی گودال افتادی بی‌حال
پیکرتو یه جای سالمی نداره

مظلوم ای حسین جان مظلوم...

نظرات