اینان که طبل خاتمه جنگ می‌زنند

اینان که طبل خاتمه جنگ می‌زنند

[ حسین سیب سرخی ]
اینان که طبل خاتمه‌ی جنگ می‌زنند
دیگر چرا به خیمه‌ی ما سنگ می‌زنند؟

باران تیر و حمله‌ی غارت شروع شد
نقشی دگر زِ ننگ در این جنگ می‌زنند

غارتگران درون خیامند و کودکان
از ترسشان به دامنِ من چنگ می‌زنند

اگر کشتند چرا پامال کردند
تنت را زیر نیزه چال کردند

اگر کشتند چرا ذبحت نمودند
مگر عبّاس و اکبرت نبودند

(حسین، حسین، حسین)

خس‌خس سینه‌ات انداخت زِ پا بابا را
به زمین هی نکِش آنقدر عزیزم پا را
پیرِمردم! همه‌ی دلخوشیِ من برخیز
برنمی‌خیزی اگر، باز کن این لب‌ها را

(حسین، حسین، حسین)

تمامِ قاتلینت مست بودند
چرا اینان لگدکوبت نمودند؟
اگر کشتند چرا اینگونه هستند؟
خودم دیدم که بر سینه‌ات نشستند

(حسین، حسین، حسین)

اگر کشتند چرا پاشیده جسمَت؟
به زیرِ دست و پا چرخیده جسمَت

چرا ذبحِ سرِ تو از قفا شد؟
اگر کشتند چرا بی‌قَدر کردند؟

(حسین، حسین، حسین)

نظرات