افتاده بین قتلگاه، بی کس و یاور نداره الهی زینب بمیره، که حتّی مادر نداره بالا نمیاد نفسش، راه گلوش بسته شده اونی که نیزه میزنه، انقدر زده خسته شده هر چی نیزه خورد بهت، میخورد به قلبم انگار با دست و پا زدنت، دارم میمیرم ارباب یه عدّه نانجیب تو رو با لب تشنه سر بریدند مادر محزون تو رو، گوشهی قتلگاه ندیدند (مظلوم، مظلوم، مظلوم حسین)۴